یه روز تشنه بودی واسه دیدنم کی امد که قلبت ازم سیر شد
دقیقا زمانی که وقتش نبود من دلگیر شدم تو دلت گیر شد
یه روز تشنه بودی واسه دیدنم کی امد که قلبت ازم سیر شد
دقیقا زمانی که وقتش نبود من دلگیر شدم تو دلت گیر شد
راندی زبرت مرا و خوارم کردی
از درگه خویش برکنارم کردی
چون برگ گلی که درکف باد افتد
بازیچه دست روزگارم کردی
لحظه لحظه، دم به دم، ساعت به ساعت خواهمت
گر خوشم یا ناخوشم، در هر دو حالت خواهمت
گر زبانم را به جرم خواستنت بیرون کشند
در آن زمان ای یار، من با اشاره خواهمت
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می ارزد
دوست واقعیست و تو بهترین گنجی
وقتی میشکنم خوب تماشا کن
شاید روزی به دنبال تکه هایم بگردی
می خوابم تا فراموش کنم رفته ای ولی صبح تنهایی بیدارم میکند
آدم عشقشو یادش نمیره !
فقط یاد میگیره راجبش کمتر حرف بزنه ، بهش کمتر فکر کنه ، دلش کمتر تنگ بشه
دارم تقویم زندگیمو ورق میزنم
روزای با تو بودن یه طرف
روزای دیگه م برن به جهنم
هر وقت دلم گرفت لبخند میزنم به یاد کسی که برای لبخندش بارها دلم گرفت
طناب را به گردنم انداختند . گفتند : آخرین آرزویت ؟ گفتم : دیدن عشقم گفتند : خسته است ، تا صبح برایت طناب بافته
وسعت درد فقط سهم من است ، باز هم قسمت غم ها شده ام ، دگر آیینه ز من با خبر است ، من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام
، کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است ، تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسانتر است
این روزها که می گذرد
یک ترانه تلخ
قصه ی تنهایی های مرا می سراید
سمفونی گوش خراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
......باید باور کنم
تنهایم
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
ه وسعت قلب کوچکم به یادت هستم... شاید کوچک است اما قلب هرکس همه زندگی اوست.
تعداد صفحات : 12