نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !
نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !
نیمکت درونم خاک گرفته است ، هر رهگذری که رد میشود فقط بند کفش هایش را سفت میکند و میرود
قصه ما به سر رسید * دلی که پابند تو بود
از تو و عاشقی برید
تقسیم میکنم ، سهم روزهای آینده ام را …
یا در کنار تو یا در یاد تو …
آموخته ام که :
وقتی نا امید میشوم
خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود و عاشقانه انتظار میکشد که به رحتمتش امیدوار باشم
k On!
هر قدر هم که محکم باشی :
یک نقطه
یک لبخند
یک عطر آشنا
یک صدا
یک یاد
از درون داغونت میکنه هر قدر هم که محکم باشی ...
جنس بغض من آنقدر ها هم خوب نیست ; تا اسمت را میشنود طفلک میشکند ...
رفتن و گم شدن از ماست نه از فاصله ها , دل از این هاست که تنهاست نه از فاصله ها...
گر چه دیگر همه جا پر از جدایی شده است , مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها ...
نمیدانی چه رنجی ست ماندن وقتی همه برای رفتن تو دعا میکنند ...
روزگارنبودنت را برایم دیکته میکند و نمره ی من باز میشود : صفر ...
هیچ وقت
نبودنت را یاد نمیگیرم
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن به هر حال دارم فراموش
میکنم فراموش شدنم را ... .
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن
رفاقت را در مکتبی آموختم که بابت شهریه اش همه زندگیم را باختم ...
تعداد صفحات : 12